بنیاد پژمان: کارخانه آرگو استخر (شماره ۰۱): تشویق پایانی | رئوف دشتی
کیوریتور: پروژه‌های هنری مریم مجد (اِم‌اِم‌اِی‌پی)

۱۹ اردیبهشت تا ۲۳ خرداد ۱۴۰۴

تشویق پایانی
رئوف دشتی
کیوریتور: پروژههای هنری مریم مجد (اِماِماِیپی)
با همکاری بنیاد پژمان: کارخانهی آرگو

«پروژه‌های هنری مریم مجد (اِم‌اِم‌اِی‌پی)» در همکاری با «بنیاد پژمان: کارخانه‌ی آرگو»، نمایش انفرادی رئوف دشتی را با عنوان «تشویق پایانی» برگزار می‌کند. این پنجمین نمایش انفرادی این هنرمندِ چند رسانه‌ای است که شامل سه ویدیو و هجده عکس است. رئوف دشتی در این مجموعه با بهره‌گیری از زبان بصری تئاتر به بررسی هویت، دیده‌شدن، و روایت شخصی در بسترهای فرهنگی و هنجاری می‌پردازد.
«تشویق پایانی» بر پایه‌ی تجربیات رئوف در حوزه‌ی تئاتر و ادامه‌‌ی روش او در صحنه‌پردازی اشیاء به منظور القای حضور انسان بدون نمایش مستقیم آن شکل گرفته است؛ صحنه‌هایی دقیق و ساختارمند که احساسات را برانگیخته و داستانی را روایت می‌کنند. در ادامه‌ی مسیرِ نمایشِ «عدم تشخیص موقعیت» (1399)، که هنرمند در آن به استفاده‌ی صریح‌ از تجربه‌های شخصی خود پرداخت، این مجموعه گامی به‌سوی انتزاع و درون‌نگریِ بیشتر است.
رئوف مجموعه‌ی «تشویق پایانی» را با بازگشت به سالن‌هایی آغاز کرد که در دوران کودکی در آن‌ها به اجرا پرداخته بود. او طی دوره‌ای یک‌ سال و نیمه به سالن‌هایی در شهرهایی چون مشهد، قزوین، قوچان و تهران بازگشت. این فضاهای آشنا که روزگاری محل اجرا بودند این بار به مکان‌هایی برای تأمل و تصویرسازی بدل شده‌ بودند. عکاسی از پرده‌های بسته، صندلی‌های خالی، و دسته‌گل‌های رهاشده که ردپایی از اجراهای گذشته بودند فرصتی برای مواجهه‌ی بصری رئوف با تجربه‌های شخصی‌اش فراهم آورد که منتهی به خلق آثاری از دل این صحنه‌پردازیِ‌ دوباره شد.
بازگشتِ رئوف به فضاهای نمایشی هم‌چنین تنش‌های روانی و اجتماعی گسترده‌ای را بازتاب می‌دهد. آثار او لحظات تعلیق میان پنهان‌کاری و آشکارسازی را ثبت می‌کنند؛ وضعیت‌هایی روان‌تنی که در آن‌ها اضطراب شخصی با محدودیت‌های اجتماعی تلاقی می‌یابد. همان اضطرابِ آشنایی که پیش‌تر در لحظات حینِ اجرا و پس از آن تجربه می‌کرد و زمانی که ترس از بیش‌ازحد دیده‌شدن گریبان‌گیرش بود.
محور اصلی نمایشِ «تشویق پایانی» پرده‌ی صحنه است که عنصری از تئاتر و در عین حال مرزی مفهومی میان پیدا و پنهان است. در این نمایش، پرده، بر تنشِ میان خیال و واقعیت، عرصه‌ی شخصی و عمومی، و هم‌چنین آشکارسازی و خویشتن‌داری دلالت دارد. در آثار رئوف، پرده به آستانه‌ای روانی بدل می‌شود که آسیب‌پذیری و مواجهه‌ی با خود را القا می‌کند. هم‌چنین به واسطه‌ی نگاه اجتماعی-سیاسی هنرمند، پرده نقش نمادینی ایفا می‌کند؛ همان جداکننده‌ی جهانِ بیرون از درون، مرزی میان واقعیت‌های جمعی و خودِ درونی.
مجموعه آثار «تشویق پایانی»، هم‌چنان دیگر آثار رئوف دشتی، بیش از آن‌ که به عنوان فریم‌هایی مجزا درک شوند، به‌صورت یک مجموعه‌ی پیوسته معنا می‌یابند. این آثار که در قالب عکس و ویدیو ارائه شده‌اند، با موتیف‌هایی تکرارشونده و منطقِ فضاییِ مشترک به هم پیوند خورده‌ و روایتی منسجم را شکل داده‌‌اند که مخاطب را به تجربه‌‌ی این نمایش از دریچه‌ی‌ رسانه‌های گوناگون و لحن‌ و زبان‌های بصری متفاوت فرا می‌خواند.

یادداشت کیوریتور
رویای صحنه
مریم مجد – اردیبهشت ۱۴۰۴

«تشویق پایانی» محصول سفری اکتشافی به درون است. این چیدمان چندرسانه‌ای از طریق سه روایت ویدیویی و هجده عکس از صحنه‌های قدیمی تئاتر، پرده‌ها، صندلی‌ها و گل‌هایی که برای تشویق به صحنه پرتاب می‌شوند به مفهوم هویت می‌پردازد.
این نمایش با تاکید بر جنبه‌ی نمادین صحنه‌ی قاب‌عکسی و سر تعظیمی که هنرپیشگان در پاسخ به تشویق پایانی تماشاگران فرو می‌آورند، به زندگی پشت‌پرده و بهای عبور از آن می‌پردازد.
این مجموعه در بطن خود مفهوم «نگاه» (Gaze: مفهومی که ریشه در نظریه‌ی انتقادی، به ویژه در روانکاوی لاکانی و تئوری فیلم فمینیستی داشته و به چگونگی درک بصری و ساخت سوژه‌ها از منظر «نگاه» اشاره دارد.) را به چالش کشیده و عملکرد آن را می‌کاود: چه کسی نگاه می‌کند، چه کسی پنهان می‌شود و چه کسی جرأت دیده شدن دارد؛ دوربین چگونه می‌بیند، جامعه چگونه نگاه می‌کند و چگونه افراد آن نگاه را درونی‌سازی کرده یا در برابر آن مقاومت می‌کنند.
این نمایش به مفهوم نگاه که دیر زمانی است در گفتمان فمینیستی و جنسیتی تئوریزه شده است نه تنها به‌عنوان نیرویی بیرونی، که به ساختاری درونی‌شده، قطعه قطعه و گاهی هم بازپس‌گرفته شده می‌نگرد. این مجموعه درباره‌ی هویت، دیده‌شدن، و بقا در محیط‌هایی است که انتظارات هنجارگرایانه در آن‌ها سفت و سخت بوده و عدم تطابق با هر نوع قاعده‌ای، با قضاوت یا حذف مواجه است.
علاوه بر موضوع «نگاه»، «تشویق پایانی» مفهوم هویت را نیز هدف قرار داده، اما نه به‌عنوان مفهومی همیشگی و تعریف‌شده که به‌عنوان فرآیندی سیال و زنده که همواره در حال تغییر و تحول است. در این نمایش، صحنه‌ی پروسینیوم‌، فضایی که اجرا را در قاب قرار می‌دهد، می‌تواند نمادی از بستر اجتماعی، یا «صحنه‌ای» باشد که روی آن افراد به معرفی و بیان خود می‌پردازند. از این منظر، خوداندیشی و بازنمایی فقط به آن‌چه پشت پرده عیان می‌شود برنمی‌گردد، بلکه این‌که چگونه نیروهای بیرونی این آشکارسازی را تحت تاثیر قرار می‌دهند نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. درست همان‌طور که یک اجرای تئاتر تحت تأثیر کارگردانی، نورپردازی و طراحی صحنه قرار دارد، بیان شخصی و ارائه‌ی فرد نیز می‌تواند تحت تأثیر انتظارات اجتماعی، هنجارهای فرهنگی و نگاه دیگران قرار گیرد.
«تشویق پایانی» به‌عنوان یک روایت تصویر-بنیاد، در حالی که برای مخاطبان فضایی برای بیان داستان‌هایی مسکوت فراهم‌آورده است، از آن‌ها می‌خواهد تا با فرضیات و پنداشت‌های خود نیز مواجه شوند. این نمایش از بینندگانش می‌پرسد: چه کسی حق دارد هویت را تعریف کند؟ هنجارهای اجتماعی چگونه ادراک را شکل می‌دهند؟ و چه قدرتی در بازپس‌گیری حق دیده‌شدن نهفته است؟ در این مجموعه در عین حال مفهوم هویت در نسبت با عواملی دیگر همچون پذیرش و طرد، اجتماع و انفراد، و عشق و ترس تعریف می‌شود.
آثار رئوف دشتی به دلیل دغدغه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی‌اش همیشه استعاری و زایید‌ه‌ی درگیری عمیق او با این موضوعات بوده و نه صرفا مجرایی برای بیان و ابراز شخصی. او به‌جای تمرکز صرف بر روایات شخصی خود، به عمد بیانی تصویری می‌سازد که به واسطه‌ی آن از مخاطبان گسترده‌تری دعوت به‌عمل می‌آورد تا با درگیر شدن در مسائلی که دیگران می‌توانند به شیوه‌ای متفاوت با آن‌ها ارتباط برقرار کنند، دنیای خود را بسازند، و «تشویق پایانی» نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این مجموعه، پرده به عنوان شیئی استعاری که در عین حال تصاویر واقعی در پس آن به نمایش درآمده است، فضای بین دیده شدن و پنهان‌ ماندن را به تصویر می‌کشد. پرده‌ها در این نمایش هم‌چون مرزی نفوذپذیر و در عین حال پوشاننده عمل می‌کنند که بین زندگی خصوصی و نگاه عموم فاصله می‌اندازند. پرده در این بستر به محفلی برای دگردیسی تبدیل می‌شود؛ فضای اندرونی احساسی و ذهنی که در آن هویت دور از نگاه‌های خصمانه می‌تواند شکل گیرد. این مجموعه هم‌چنین بر این موضع تاکید می‌کند که نه دیده شدن همیشه رهایی است و نه نادیده‌ ماندن سرکوب‌شدگی و بدین‌ترتیب بر حق انتخاب زمان و نحوه‌ی دیده شدن ارج می‌نهد.
از منظر مفهومی و هنری نیز پرده‌ها از دیرباز، هم در نقاشی ایرانی و هم در زندگی واقعی مردمان این دیار، نقشی بسیار پررنگ ایفا کرده‌اند. به‌عنوان مثال، اصطلاح پراستفاده و رایج «پشتِ پرده»، به‌عنوان جایی که حقیقت در آن پنهان است و تمنا در آن غالب، جایی که هویت‌ها در خفا کشف می‌شوند و حقایق به جای ابراز شدن در گوش‌ها نجوا می‌شوند گویای این مطلب است. علاوه بر آن، در جوامع سنتی، زندگیِ «پشت پرده» اغلب واقعیتی زاییده‌ی ضرورت است؛ یا به بیانی، استراتژی برای مراقبت از خود و بقا، و گاهی نیز مکانی برای خلوت و نزدیکی، حریمی مقدس و جایی برای تحول و دگرگونی.
با درنظر گرفتن وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کنونی ایران، می‌توان نقطه عطف نمایش «تشویق پایانی» را در چرخشی معکوس و نرم دانست به این معنی که سوژه، که پیش‌تر موضوعِ دیده شدن قرار می‌گرفت، به ناظر تبدیل می‌شود. در تصاویر این نمایش، قدرت رفتارهای سنتی، نگاه را بی‌ثبات می‌کند. راوی سخن می‌گوید، اما نه برای کسب اجازه که برای شهادت بر حقانیت خود.
در این مجموعه که از صحنه‌های قدیمی پروسینیوم عکاسی شده‌ است سالن‌های تئاتری که هنرمند در دوران جوانی به‌عنوان بازیگر در آن‌ها اجرا کرده بود،‌ پرده‌های نیمه‌باز، صندلی‌های خالی، گل‌های پژمرده‌ای که پس از یک اجرا بر زمین افتاده‌اند همه به‌عنوان استعاره‌هایی خاموش در زمینه‌ی احساسی هویت عمل می‌کنند. آن‌ها لحظاتی را در خود حفظ کرده‌اند که بین صمیمیت و فاصله در نوسانند. ویدیوها همچون صحنه‌هایی کوچک عمل می‌کنند، جایی که در آن عاطفه، خاطره و تجسم بخشیدن بدون این‌که وعده‌ای برای حل‌وفصل بدهند اجرا می‌شوند. این آثار نمی‌خواهند رمزگشایی شوند، بلکه بر ابهام به‌عنوان شکلی از بقا تاکید دارند؛ استراتژی سازش‌ناپذیری که در مختصاتی همچون استعاره و اسطوره عمل می‌کند و این‌ها همه در‌بر‌گیرنده‌ی مفهوم زیستن در آستانه‌اند: آستانه‌ی آگاهی در فضای شخصی و خصوصی و قرار گرفتن در معرض دید عموم؛ بین قضاوت اجتماعی و حقیقت شخصی.
ویدیوها نیز همچون مونولوگ‌هایی خصوصی عمل می‌کنند: بخش‌هایی از خاطره، مواجهه با آن و بازتاب آن. در تصاویر مربوط به صندلی‌های خالی و دسته‌گل‌های رهاشده نیز، ما حضور روح تماشاگران را حس می‌کنیم: آن‌ها که بدون این‌که بدانند، تشویق کردند و بدون این‌که ببینند مورد قضاوت قرار دادند و این‌گونه است که استعاره‌ی صندلی‌های خالی یک تئاتر با ایجاد پرسش «آیا هویت واقعی فرد پذیرفته یا درک خواهد شد یا نه»، حس عدم قطعیت یا اضطراب را برمی‌انگیزد. از منظری دیگر، صندلی‌های خالی حسی از آزادی را نیز با خود به همراه دارند و این از آن جهت است که بدون تماشاگر، فرد پیش از آنکه انتخاب کند کِی و چگونه هویت خود را عیان سازد،  می‌تواند آن را در فضایی خصوصی و امن پیدا کند؛ و این‌گونه است که هنرمند بر موضوع ادراک و تاویل به‌عنوان دو مفهوم اساسی واقعیت معاصر تأکید می‌ورزد.
با دیدن نمایش «تشویق پایانی»، پس از عبور از فضای نمایش و غوطه‌ور شدن در روایتِ تصاویر به نمایش درآمده، «نگاه» معکوس می‌شود. راوی به گونه‌ای که پرده افتاده است از آن روی برمی‌گرداند، اما این بار نه برای پنهان کردن که برای تثبیت لحظه‌ی تحول و بدین ترتیب «تشویق پایانی» «نگاه» را برمی‌گرداند و اجازه می‌دهد تا سوژه برای بازپس‌گیری اختیار و اثبات هویت خود به بیننده نگاه کند.
کلام آخر، «تشویق پایانی» در باره‌ی قدرت نرمِ تعظیم نهایی است، زمانی که پرده نه از روی شرم یا برای پنهان‌سازی، که برای نشان دادن یک پایان بسته می‌شود. این نمایش با تم‌های غالب خود از جمله تئاتر، نگاه و بیانِ شخصی، بازتاب دهنده‌ی رقص پرتنش میان پنهان‌سازی و آشکارسازی است که بسیاری از ایرانیان هر روز با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

رئوف دشتی (م. ۱۳۶۳، اهواز)
رئوف دشتی هنرمند چندرسانه‌ای ساکن تهران است. او دارای مدرک کارشناسی نقاشی از دانشگاه هنر شاهد است و عمدتاً با رسانه‌های‌ عکس و ویدیو کار می‌کند. با پیش‌زمینه‌ی‌ فعالیت در حوزه‌ی تئاتر عروسکی و نمایشنامه‌نویسی، رئوف در آثارش به دنبال روایت‌گری با بهره‌گیری خلاقانه از اشیاء است و به رابطه‌ی میان روایت، حافظه و بازنمایی‌ِ خود می‌پردازد. دشتی پیش از این چهار نمایش انفرادی برگزار کرده است؛ از جمله دو نمایش در پروژه‌های آران و نمایش‌هایی در گالری‌های محسن و طراحانِ آزاد در تهران. آثار او در نمایشگاه‌های گروهیِ بین‌المللی نیز به نمایش درآمده‌اند، از جمله «نقشه‌برداری شهری» (واشنگتن دی‌سی، ۱۳۹۶؛ اسکاتس‌دیل، ۱۳۹۹)، سی‌و‌یکمین دوره‌ی جشنواره‌ی «لحظات ویدیویی» (مارسی، فرانسه، ۱۳۹۷) و «جشنواره بین‌المللی عکاسی «دانگ‌گنگ» (سئول، کره جنوبی، ۱۳۹۸).

پروژههای هنری مریم مجد (اِماِماِی‌‌پی)
پروژه‌هایِ هنری مریم مجد (اِم‌اِم‌اِی‌‌پی)، پلتفرمی پژوهش‌محور برای کیوریتوری معاصر در تهران است که در سال ۱۴۰۰ بنیان‌گذاری شد.‌ اِم‌اِم‌اِی‌‌پی خدمات متنوعی از جمله پروژه‌های کیوریتوری، مدیریت پروژه، مشاوره، مدیریت مجموعه، پروژه‌های آرشیوی، پژوهش و تولید محتوا ارائه می‌دهد که مخاطب آن هنرمندان، نهادها و مجموعه‌داران هستند. این پلتفرم با همکاری کیوریتورها، مجموعه‌داران، پژوهشگران و نهادهای هنری، به توسعه‌ی ایده‌ها و ابتکارها از طریق پژوهش، برنامه‌ریزی و مدیریت می‌پردازد.

بنیاد پژمان: کارخانهی آرگو
استخر (شماره ۰۱)
«استخر» عنوان مجموعه‌پروژه‌هایی‌است که در فضای زیرزمین کارخانه آرگو شکل می‌گیرند. این فضا به‌عنوان بستری آزمایش‌محور طراحی شده تا امکان پرداخت به تجربه‌های فرمی متنوع را برای هنرمندان فراهم کند. نام «استخر» (Koelschip) به استخرهای صنعتی کارخانه اشاره دارد که برای سرد کردن سریع مایعات داغ، به‌ویژه در فرایند تخمیر استفاده می‌شود.

آژانس عکس «اِیتیپی ایمیجِز»
آژانس عکس «اِی‌تی‌پی‌ ایمیجِز» در سال ۱۳۶۱ در آلمان تأسیس شده‌است و به پوشش رویدادهای گوناگون بین‌المللی  می‌‌پردازد و با آژانس عکس گِتی ایمیجز  همکاری مستقیم دارد. اِی‌تی‌پی‌ ایمیجِز با بهره‌گیری از دهه‌ها تجربه در همکاری با رسانه‌های برجسته‌ای چون گاردیَن  نیویورک تایمز  و سی‌اِن‌اِن، ارائه‌دهنده‌ی بالاترین استانداردهای حرفه‌ای در زمینه‌ی عکاسی است. این مجموعه هم‌چنین تحت عنوان «اِی‌تی‌پی ایمیجز گالری»، آرشیو گسترده‌ای‌ از نگاتیوها و آثار عکاسان برجسته‌ی جهان را گردآوری کرده‌است.

همکاران پروژه

پروژههای هنری مریم مجد (اِماِماِیپی)
کیوریتور: مریم مجد
دستیار کیوریتور و مدیر پروژه: سارا یزدانیراد
دستیار پروژه: شهروز محمد
پژوهش و نگارش متن‌ها: سارا فائزیپور و بابک میرمالکثانی
مدیر هنری: ایمان صفایی
چاپ فاین‌آرت: لابراتوار اِیتیپی ایمیجز گالری
با تشکر ویژه از: آوا ایوبی، امیرحسین اسماعیلی و سام کافه
این پروژه بدون کمک افراد زیر امکان‌پذیر نمی‌بود:
علی ثانیفر، محمدرضا نجفی، عماد نصرآبادی، فرامرز احمدی، رضا شیروان، محمد اسدآبادی، مهدی چیتسازها، حسین اکبرپور، نغمه معنوی، منا بارانی، آرمین عالیان، علی حاتمینژاد، مسعود عقلی، محمود کریمی
و با تشکر ویژه از: سینا شربافی