در بزرگراه اطلاعاتی ایستادهام و میخندم (فصل دوم)
چیدمان توسط رها رییسنیا و مارتین ژرمان
آثار در این نمایش به شکلی چندلایه با موسیقی، شعر و سینما پیوند خوردهاند. ریتمی پنهان، ظرافتی ملموس، فضایی خاص و طنزی ظریف و مبهم در آنها جای دارد. برخی، در پردهای از تاریکی مالیخولیایی فرو رفتهاند که حسی آخرالزمانی القا میکنند، در حالی که همزمان حس آزادی و جدایی از دنیای به هنجار را نیز به همراه دارد. این آثار سکون و اندیشه را برمیانگیزند و تخیل را به سویی آزاد هدایت میکنند.
در بزرگراه اطلاعاتی ایستادهام و میخندم – –
چرا که پروانهای روی گلی کوچک در جایی، جایی، پر میزند و من میدانم که مسیر تاریخ از پی آن بالزدن بهطور چشمگیری تغییر خواهد کرد – –
در حالی که فصل اول نمایشگاه از منظر فرهنگی-جغرافیایی از تهران به غرب – جایی که بسیاری از هنرمندان فصل اول حضور دارند – مینگریست؛ چیدمان فصل دوم توسط مارتین ژرمان؛ تهران را بهعنوان مرکز استعاری جریان دائمی ایدههای شرق و غرب معرفی میکند.
در این فصل، آثار چهار هنرمند معاصر که به تاریخهای گسترشیافتهی سینما، تروماهای فردی و جمعی و حافظهی بصری میپردازند به نمایشگاه الحاق میشوند. همچنین این آثار به جنبههایی از سوارتباطهای ساختاری که در فرآیند تولید و گردش تصاویر تکنولوژیک نهفته است، اشاره دارند. آنچه کار هنری مارکو فوسیناتو، جیمز تی. هانگ، تیفانی سیا و سم لوویت را به هم پیوند میدهد، فضایی ظریف میان سیگنال و نویز است که همهی آنها بهصورتی مفهومی به آن پرداختهاند.
با این حال، میتوان با اشاره به زیباییشناسی مفهومیای که بهعنوان «کلیگرایی از پایین» شناخته میشود به شناسایی کارها پرداخت: ایدهای از جهانگرایی که بر پایهی تجربهها، مبارزات و دیدگاههای مردم عادی و شهروندان استوار است، نه آنچه از سوی مقامات، نخبگان سیاسی و نهادهای بالادستی تحمیل میشود.