درباره‌ی گردآورنده‌ها
دیوید جوزلیت
ترجمه: ماهان معلمی

۱۳۹۶

بنیاد پژمان: کارخانه آرگو در اردیبهشت ۱۳۹۶ نخستین نمایشگاه اسلاوها و تاتارها در ایران را با عنوان «دماغ به دماغ» برگزارکرد. در دومین بخش از دوره‌ی میانی فعالیت‌های هنری گروه اسلاوها و تاتارها. نخستین نمایشگاه این گروه در ایران با عنوان «دماغ به دماغ» در محل بنیاد پژمان: کارخانه آرگو گشایش یافت. نمایشگاهی که به هر سه محور فعالیت اسلاوها و تاتارها می‌پردازد: انتشارات،سخنرانی–اجرا و نمایشگاه. در دهمین سال فعالیت این گروه، هنر به بستری برای ترجمه بدل می‌شود، ترجمه‌ی عضوی به عضوی دیگر، دل به ذهن، شکم به سر، به مثابه‌ی درکی از مفهوم مهمان‌نوازی.
مقاله‌ی‌ «درباره‌ی گردآورنده‌ها» نوشته‌ی دیوید جوزلیت از مجله‌ی October هم‌زمان با نمایش آثار اسلاوها و تاتارها با عنوان «دماغ به دماغ» در بنیاد پژمان با ترجمه فارسی منتشر شده است.
کلمه‌ی «معاصر» به لحاظ دستوری از صفت به اسم تغییر ماهیت داده. قبلا صفتی خنثی بود برای اشاره به وضعیت اخیر امور. اما حالا معاصر (the contemporary) غالبا برای اشاره به دورانی خاص به کار می رود، دورانی که تمایلات زیبایی شناختی بیش‌وکم مرتبطی را شامل می شود، دورانی که از پس مدرنیسم می‌آید و جای آن را می گیرد. از این جهت، معاصر به سنت جنبش‌هایی می‌پیوندد که اکنون بی اعتبار شده اند، جنبش هایی شامل «کثرت گرایی» (pluralism) و پست مدرنیسم. اما برخلاف این ادوار پیشین، که مبنای شکل‌گیری‌شان آرشیوی از هنر اروپایی-آمریکایی بود، «معاصر» دربرگیرنده‌ی تجلیاتی از دنیای هنر جهانی [شده] است که به لحاظ تاریخی هم‌زمان اما به لحاظ جغرافیایی متنوع‌اند – نکته‌ای که منتقدین اغلب بر آن صحه می‌گذارند و یادآور می‌شوند که معنای تحت اللفظی معاصر، «مع العصر» (con-temporary) یا [همراه] با زمان است، معنایی که گاه با اشاره به «رفقای زمانه» لعابی شاعرانه می گیرد. در نتیجه، چارچوب هنر جهانی از رهگذر این مدعا شکل می‌گیرد که هرآنچه معاصر خوانده می‌شود لحظه‌ی یکسانی از زمان را اشغال می‌کند، مدعایی که غیرقابل انکار و ظاهرا فارغ از ارزش گذاری شخصی است. اما در بطن ارائه‌ی صفت «معاصر» به عنوان یک اسم تناقضی هست: وقتی «معاصر» در قالب یک دوره‌ی تاریخی می‌نشیند، ناخودآگاه الگوی پیشرفت زمانی دوباره بر آن نقش می‌بندد ، الگویی بنیادین برای مدرنیسم. با وجود این که تأکید بحث‌های مربوط به (امر) معاصر معمولا بر بعد همگاه (synchronic) آن است – همان طور که گفتم، با ارجاع به «مع» یا «با» (con) برای اشاره به هم‌زمانی در گستره ی متنوعی از مکان‌ها و (perspective) اما معاصر، بنا به تعریف ، همیشه در حال پیشرفت است.مثل یک آوانگارد یا پیش قراول، [امر] معاصر تنها می تواند رو به جلو حرکت کند، اما برخلاف یک آوان‌گارد یا پیش قراول، [امر] معاصر عاری از «پیش» است: حرکت رو به جلوی آن شوک پویای «پیش روی» را با خود همراه نمی کند. یا اگر دقیق تر بگوییم، شوک ناهمگامی با زمانه اش را. در ساختار گفتمانی‌اش، معاصر نوعی مدرنیسم خالی یا دناتوره است، مدرنیسمی که خاصیت خود را از دست داده و تنها تا همیشه «با» لحظه ی [حال] خودش است. و این «با» که بی خطر به نظر می رسد، توسعه ی نامتوازن جهانی‌شدن را پنهان می‌کند. چرا که با هم‌بودن در زمان [حال] کاری در جهت بهبود نابرابری اقتصادی نمی کند، نابرابری‌ای که خودش را در هیأت آن‌هایی نشان می‌دهد که در حادثه ی تخریب تولیدی‌های پوشاک در بنگلادش جان سپردند، زیر تلی از مخروبه‌های همان کارگاه‌هایی که لباس ارزان برای شرکت های اروپایی تولید می‌کنند.

دیوید جوزلیت، مورخ هنر آمریکایی در حال حاضر یکی از استادان برجسته‌ی تاریخ هنر در دانشگاه CUNY است. او هم‌چنین در مقام نویسنده با مجله‌ی October به هم‌کاری می‌پردازد. او پیش‌تر در دانشگاه ییل به‌عنوان پروفسور و در دانشکده هریس دانشگاه نورث وسترن به‌عنوان مدرس مشغول به فعالیت بود.

اسلاوها و تاتارها با آغاز به کار در سال ۱۳۸۵، در سه محور انتشارات، سخنرانی-اجرا و برگزاری نمایشگاه، به کاوش پیچیدگی‌ها و قرابت‌های غیرمنتظره میان فرهنگ‌ها می‌پردازند. آثارشان در موسسات و بنیادهای هنری مطرح در جهان به‌نمایش گذاشته شده است. در موزه هنر مدرن نیویورک، تیت مدرن، موسسه‌ی هنر مدرن بریزبین،NYU در ابوظبی و مرکز پومپیدو در پاریس. اسلاوها و تاتا‌رها کتاب‌های متعددی منتشر کرده‌اند. نظیر ترجمه‌ای از طنز افسانه‌ای آذری، (ملانصرالدین: مجله ای که می‌شد می‌تونست می‌بایست)، که هم اکنون در دست چاپ دوم است.این هنرمندان فعالیتی دوره‌ای و متناوب دارند. دوره‌های طولانی تحقیق به چرخه‌ای طبیعی از چیدمان‌ها، مجسمه‌ها، سخنرانی‌ها وانتشارات حیات می بخشد که درک ما را از زبان، آیین‌ها و هویت به چالش می‌کشند. آمیخته با طبعی شوخ و بلند، آثارشان اغلب جلوه‌های عامیانه را با رسوم مبهم و مرموز و آیین‌های شفاهی را با تحلیل‌های پژوهشی چنان ترکیب می‌کند که راه‌های تازه‌ای بر گفتمان معاصر می‌گشاید.