داوود و جالوت
میترا فراهانی
۱۴ دقیقه و ۴۵ ثانیه
داوود و جالوت اثر میترا فراهانی، تداعی کننده ی سندروم بیان است.
راهنمایان چند زبانه ی موزه، در حال شرح دادن ابعاد مختلف بصری و روایی نقاشی کاراواجو(۱۶۰۷) برای گروهی از بازدیدکنندگان و افراد حاضر در موزه ی بورخس رم هستند. اما در واقع آنان در حال ابراز وضعیت خود- تعریف- کننده ی آن اثر و شکل ساختاری آن هستند که به این طریق اثر را تجزیه و تحلیل کنند. در ملغمه ای از سینما وریته و جمع درمانی یا گروه های مطالعه، نقاشی کاراواجو حول یک نقطه ی شهری معروف طبق تعریف سوژه ی مدرن ( یا تصویری نامربوط) شکل گرفته است- که با روابط قدرت، رستگاری اجتماعی و خودکاوی – که همه آنها در هیبت یک خودنگاره ی بی سر شده ی چندگانه متجلی و تسریع می شود- در ارتباط است. وقتی اثر هنری زیر مباحث اطرافش دفن می شود، خود زبان با آن اثر بیگانه می شود. این کارکرد تسهیل کننده ی اثر هنری است که بتواند زندگی ها، علایق، ترس ها، امیال، حالات و نمادهایی را که راهنمایان موزه سعی در توضیح شفاهی آن دارند، بصورت بصری ابراز و بیان کند. کلمات و توصیفات آنان، می تواند اثر را به هزارتوی قضاوت ها و برداشت های مختلف بکشاند همانطور که نقاشی کاراواجو با آن صورت ها و صداها اشباع شده است.
صدای راهنمای صوتی با روح موزه در ارتباط است. چیزی یا کسی میان بیان بازدید کننده و بیان اثر می بایست به منظور تلاش برای دستیابی به حقیقت و به قیمت ساکت کردن( یا بی سر کردن) دیگری، باقی بماند.